شب های رازآلود…
شب فرا می رسد و ردپای او اغواگری سایه ها را به دنبال دارد. در تاریكی شب، هوا عطری از استعاره شعر و شكوه را ترواش می كند. همچون گل هایی كه شب را بهانه ای برای جاری ساختن ناگفته های روز می یابند، شب نیز ناشناخته هایی را به “شب” می بخشد كه در روز سرسختانه از سرودن آن خودداری می كند. آنجاست كه صداها محو شده و زمزمه ها شنیده می شوند، اشكال ایجاده شده و خطوط در هم ادغام می شوند. شبهه های گمنام برمی آشفتند و تولدی دوباره را می نوازند…
“تندغه له نویی” راوی ناگفته های شب است. اوپنینگی حساب شده از فلفل كه تقابل آن با فضای صمغی، چرم اندود و دودی كاركتری مثال زدنی از وی به جا می گذارد. رقص دوگانه ی فلفل سیاه و سیچوان، حضور نافذ و مثال زدنی چرم، صمغی برون گرا و كهربایی كه در احاطه نعناع هندی است، شبی رویایی را رقم می زند آنجا كه “مجدا بكالی” مهر شب را نشانه گرفته است. اضلاع درهم تنیده این عطر پرزنتی عمیق را هدیه می كند تا شاهد قلمروی زیبای “Tendre est la Nuit” باشیم…