نیویورک، دهه ۷۰ میلادی.
لا به لای خاطرات کودکی مردی که در آن سال ها کنجکاوانه به دنبال فهم یک حقیقت در دل آن شهر پرماجرا است. اینکه زندگی چیست و اساسا چگونه می توان آن را تفسیر کرد. حال و هوای نیویورکِ آن روزها تحت الشعاع حضور فرهنگ ها و قومیت های مختلف و زندگی در کنار یکدیگر بود. شهری پویا و زنده با شب هایی که کم از روز نداشت. “ایمیتیشن” شرحی است هنرمندانه از دریچه نگاه کریستوفر چانگ به زندگی در سال های کودکی و نوجوانی او در نیویورک. چونانکه به اعتقاد او، آنچه ما در طول زیست خود انجام می دهیم، تقلیدی از هنر است و زندگی صرفا کالبدی است که هنر، روح خود را در آن می دمد.
این کار در آغاز ارائه ای قدرتمند از رایحه یلانگ یلانگ است. انتخابی هوشمندانه و البته چالش برانگیز برای بیدار نمودن حس کنجکاوی مخاطب و جلب توجه او به سمت خود. در ادامه به فضایی تو در تو و چند وجهی می رسیم: فضایی آلدئيدی که به ایجاد بُعد زمانی و بازگشت به دهه هفتاد کمک می کند، فضایی میوه ای برگرفته از انگور سیاه حس و حالی زنانه را تداعی می کند و فضایی ادویه ای از جنس شیرین بیان که حس و حال گرمی به رایحه می بخشد. در نهایت هاله ای از جنس دود و بخور بقیه نت ها را در میان می گیرند و “ایمیتیشن” را به ایستگاه پایانی خود می رسانند.
بنابراین به طور کلی با رایحه ای گلی آلدئیدی روبه رو هستیم که با نت های میوه ای و ادویه ای در هم آمیخته شده اند و حس و حالی شیرین و نسبتا گرم به مخاطب عرضه می دارد.