معجون های عرفانی…
قصه ها، راویان بسیار خوبی برای تاریخ هستند. اگر قصه ها نبودند شاید تاریخ به معنی امروزی خود وجود خارجی نداشت و صرفا شرحی بود بر نام ها و سال ها. آنها همچنین یکی از پایه های اصلی سنت هر منطقه قلمداد می شوند و نقشی بی بدیل در زنده نگه داشتن فرهنگ یک قوم ایفا می کنند.
بدون شک در “Liquo” شاهد یکی از ملموس ترین این روایات در قالب رایحه ای بی اندازه طبیعی هستیم.
داستان از دل دشتی جلگه ای آغاز می شود. شروع گیاهی و تلخ عطر همسو با این فضا است؛ بهره گیری از لاوندین _گونه ای از اسطوخودوس که نسبت به لاوندر فضای تلخ تر و گیاهی تری دارد_ نکته ظریف نت ابتدایی است. در کنار لاوندین حضور برگ بنفشه لطافت خوبی به آغاز این رایحه می بخشد. کم کم به کلبه ای قدیمی وارد می شویم. کلبه ای پر رنگ و لعاب و تو در تو که به کلبه ساحران و جادوگران می ماند. طولی نمی کشد که بوی شیرین بیان مشام را لبریز از عطر خود می کند. شیرین بیان از دیرباز در فرهنگ مسیحیت و اروپا جایگاه ویژه ای داشته است؛ از استفاده به عنوان نوشیدنی تا استفاده های دارویی و غیره. هرچه جلوتر می رویم این بو بارزتر شده و در کنار آن رایحه انیسون نيز حس می شود. در مورد این دو نت جالب است بدانید که با وجود تفاوت گونه های آنها از نظر گیاهشناسی، طعم و رایحه ای بسیار نزدیک به هم دارند. در اتاق اصلی بوی گیاهان و خاک و ادویه همگی در هم تنیده حس می شوند. نظری به اطراف اتاق که می افکنیم روی میز صاحب کلبه منشا این روایح را می یابیم: جو و رازیانه در کنار بطری هایی شفاف پر از روغن های گیاهی که عطر آن ها آدمی را بی اختیار سرمست و غرق در حالاتی عرفانی می کند.
“لیکو” از ابتدا تا انتها فضایی سبز و گیاهی ارائه می دهد که شیرین بیان به عنوان نت پیشرو در این عطر و انیسون و جو به عنوان نت های مکمل او به اضافه شدن حال و هوای ادویه ای کمک می کنند. عطری تلخ با ابعادی کاملا ملموس و واقعی.