آیا به راستی حقیقت داشت یا رویایی بیش نبود؟ این سوالی بود که مدام همچون پاندول ساعت در ذهن او در رفت و آمد بود و هر زمان که می رفت تا مطمئن شود تمام این اتفاقات واقعا رخ داده، به چشم بر هم زدنی وهم و خیال جای او را می گرفتند.
عطر “The Afternoon Of A Faun” اثری شایسته تمجید الهام گرفته از شعری به همین نام است که به اذعان بسیاری از نویسندگان و مفاخر فرانسه همواره به عنوان یکی از ماندگارترین و برترین اشعار تاریخ ادبیات این کشور به شمار می رود. یکی از دلایل عمده ی جذابیت این اثر لحن ساده و صریح شاعر است که بی پرده به بیان تجربیات شهوانی و جذاب یک “Faun” می پردازد.
رایحه از دل انبوه درختان و صخره های پوشیده از خزه آغاز می شود. جایی که “فان” به تازگی از خواب نیمروزی بیدار شده و در حالی که بر روی تکه سنگی نشسته با حالتی حاکی از شوق به مرور اتفاقات صبح می پردازد. دور تا دور او در محاصره گیاه ایمورتل است و این باعث می شود نت ابتدایی در کنار فضای تلخ خاکی و سبز خود، حس و حال علوفه مانند و طبیعی تری را به مخاطب ارائه کند. در همان حوالی دسته ای از حوریان زیبا مشغول گردش و شادمانی هستند؛ پس، او از روی کنجکاوی به دنبال آن ها به راه می افتد و سعی می کند به آن ها نزدیک شود. این جاست که هر لحظه فضای عطر با حضور عناصری چون دارچین، مر و رز شیرین تر می شود. رزی دلفریب، اغواگر و جذاب که در این میان نمود بیشتری نسبت به سایرین دارد و نماد یکی از حوریانی است که بیش از همه نظر “فان” را به خود جلب کرده؛ کش و قوس های “فان” و آن حوری زیبا تا بدان جا ادامه می یابد که “فان” هر چیز جز او را در جهان فراموش می کند و وسوسه تصاحب او تنها خواسته ای است که در آن لحظه به آن فکر می کند. اما در پایان و بر خلاف انتظار نه حوری بلکه شال او تنها چیزی است که نصیب “فان” می شود. لحظه ای درنگ می کند و به اطراف خود می نگرد. جایی که دوگانه تلخ و شیرین چوبی صمغی انتهای داستان را ترسیم می کند؛ تلخ از آن جهت که او به وصال نرسیده و شیرین از آن باب که لااقل چیزی از او به یادگار مانده است. خواب عمیقی بر پلک های او سنگینی می کند. آرام آرام پا به دنیای رویا می گذارد، با این امید که معشوقش را دوباره ملاقات کند.
گل، صمغ ، نت های گیاهی و چوب چهار فضایی هستند که کلیات رایحه را تشکیل می دهند و می توان گفت که ساختار کلی عطر را در زمره عطرهای شرقی قرار می دهند.