پرچم سرخ
در امتداد پهنه لاجوردی اقیانوس، چند کشتی عجیب و غریب با نشان هایی یکسان گرداگرد یک کشتی بزرگ تجاری به چشم می خورند. عرشه ى به هم ریخته و نامنظم کشتی خبر از نزاعی می دهد که به تازگی به پایان رسیده است. کسی در سینه گاه کشتی با حالتی حاکی از رضایت و سرمست از این پیروزی، با غرور و تعصب خاصی قدم برمی دارد و جنب و جوش مابقی افراد را که در حال غارت و شادی به سر می برند نظاره می کند. او سردسته دزدان دریایی است.
شاید برای همه، او یک جنایتکار بی هویت قلمداد شود اما کسی چه می داند که زندگی از بدو تولد با او چه کرده و چه چیزها به او آموخته است. او شاید شاگرد اول اخلاق نباشد اما لااقل شجاعت و ماجراجویی را به خوبی آموخته است. بند بند قصیده زندگی او با ابهام و خطر کردن نگارش شده، و چکیده آن دست و پنجه نرم کردن با مرگ به دنبال بخت و اقبالی نو است.
او در ابتدای کار به قصد بیرون کردن خستگی از تن، به سراغ صندوقچه ای چوبی پر از ویسکی می رود. حال و روز “پاویون غوژ” در نت ابتدایی زیر سایه پررنگ نت ویسکی کاملا مشروبی است؛ این فضا بلافاصله با اضافه شدن رام (شراب نیشکر) پررنگ تر هم می شود. بشکه های چوبی پر از شراب ترکیب چوبی-بوزی دل نشینی را بر عطر حکمفرما می کنند. او همان طور که به تنهایی در حال نوشیدن است، غنایم بر جای مانده را نظاره می کند و دقایقی در کنار هر کیسه یا صندوق می ایستد. در همين حال قدم زنان به سراغ کیسه کنجد می رود که بویی گرم، کرمی و اندکی خاکی متصاعد می کند. کمی بعد تنوع نت ها به اوج خود می رسد؛ کیسه هایی مملو از تنباکوی مرغوب، که به عنوان بارزترین نت در قلب رایحه ایفای نقش می کند، به همراه چرم و وانیل بیش از پیش فضای عطر را پرشور و دنج می کنند. سپس چند قدمی به جلو برمی دارد تا به بالاترین نقطه کشتی می رسد. عطر و بوی همه نت ها را حس می کند. کمی به اطراف می نگرد. باد شدیدی وزیدن گرفته و “پرچم سرخ” حالا مقتدرتر از همیشه به اهتزاز درآمده است.
بنابراین “پاویون غوژ” عطری است مشروبی، ادویه ای، چوبی و تنباکویی که در طول سیر خود جلوه ای زیبا و بدیع از تک تک این فضاها به مخاطب خود ارائه می دهد و قطعا برای روزهای سرد سال انتخاب مناسبی است.