نگاه ها در کشاکش “بیم و تردید” و “عشق و یقین” رد و بدل می شوند. گاه متزلزل و پر ابهام و گاه آنچنان قرص و محکم که گویی چند دهه نظاره گر یکدیگر بوده اند.
دو نگاه ، دو حسرت، دو شوق…
آیا این همان پیوند وعده داده شده است یا چیزی نیست جز آرزویی دست نیافتنی؟
بعد از گذر از سیاه و سپید عشق از دیدگاه خانم مجدا بکالی در “Fusion Sacree Obscur” این بار دستان هنرمند جناب “برتراند دوشافو” در نسخه “Clair” به ترسیم زیبایی های این پیوند مقدس پرداخته است.
جایی که در شروع، رایحه ای سبز، تلخ و گس با حس و حالی با نشاط، عبور نسیم صبحگاهی از میان پنجره کلبه ای با چشم اندازی سرسبز را تداعی می کند. منشا این سبزی گیاه ریواس است که به جز فضای سبز و آبدار خود، کمی میوه ای و شیرین هم احساس می شود. در حاليکه این حس دلپذیر در شامه خودنمایی می کند، جوش و خروشی از جنس گشنیز فضا را پرشورتر می کند؛ همچون دلشوره ای که یک عاشق برای دیدار معشوق خود دارد. دقایقی بعد لحظه موعود فرا می رسد؛ فضای رایحه با حفظ نت های موجود، گل بو می شود. عطار به گونه ای اجزا را در کنار هم قرار داده که هرکدام در عین ایفای نقش خود به نت های دیگر خللی وارد نکنند. کسی پشت در با دسته گلی در دست انتظار می کشد. اندکی یاس زیر سایه حجم قابل توجه مریم به تکامل آکورد فلورال می پردازد. در که باز می شود مریم غالب تر هم می شود و رایحه را به سوی شیرینی بیشتری می کشاند. چه چیزی شیرین تر از لحظه وصال دو عاشق. نگاه ها به هم گره می خورد و سکوت حاکم می شود. اینجا فقط چشم ها حرف می زنند و مریم در این میان ارائه بعد نفسانی این پیوند مقدس را عهده دار است. سپس بویی شبیه یلانگ يلانگ در کنار انجیر و وانیل، رایحه را به سمت گورماند شدن می کشاند. نقطه پایانى”Clair” درست همچون جفت خود “Obscur” به شیرینی می انجامد؛ این بار اما با دوز کمتر و با چاشنی آکورد ملایم پودری که گل آفتاب پرست و مشک به آن اضافه می کنند.
“فوزیون سکغی کلیغ” رایحه ای گل بو ، سبز و گورماند با حضور کم رنگ تر نت های میوه ای، ادویه ای و پودری است که کاراکتر چندان جوانی ندارد و می تواند انتخاب خوبی برای فصول بهار و پاییز باشد.