“مودجار” نام سبکی از هنرهای تلفیقی است که مابین قرن دوازدهم و شانزدهم در “اندلس” توسعه یافت. این نام نشات گرفته از گروهی از مسلمانان اندلس است که در قرون وسطی با وجود حملات پردامنه مسیحیان آن دوره، همچنان در ایبریا (شبه جزیره ای در جنوب غربی اروپا و مابین اسپانیا و پرتغال) باقی ماندند و هرچند به آیین مسیحیت نگرویدند اما با قبول قوانین آنها به حیات خود ادامه دادند.
بعدها این نام به دنیای هنر هم راه پیدا کرد و به عنوان هنری که صنعتگران و هنرمندان مسیحی، با تاثیر پذیری از هنر اسلامی در زمینه های گوناگون به کار می بردند از آن یاد می شد.
برند مجدا بکالی در توصیف عطر، “مودجار ابسکیور” را به پیاده روی شبانه در باغ تشبیه می کند. شبانه، از آن جهت که “تاریکی” بر کل رایحه حاکم است و فضای کلی عطر تیره و تار است. هوای باغ پر است از بوهای گیاهی و تلخ که از همان ابتدا به مشام می رسند. کمی بعد با ورود به عمارت داخلی باغ، حال و هوای رایحه، به سوی اتمسفری گرفته تر و سنگین تر رهسپار می شود. شب طولانی “مودجار ابسکیور” تازه آغاز می شود و این تلخی و خفقان به کمک نت های بخوری و کندری آنچنان ادامه دارد که گویی قرار نیست به این زودی ها سپیده دم از راه برسد.
عطر “مجدا بکالی مودجار ابسکیور” که در واقع جدیدترین کار برند “مجدا بکالی” تا به امروز به حساب می آید عطری گرم و تلخ به محوریت نت های گیاهی، بخوری، چوبی و امبری است، که از پخش و دوام بسیار مطلوبی هم برخوردار است.
گیج و مبهوت دنبال شبه خیالی در ساعت ۳ صبح یکی از سردترین شب های زمستان در میان جنگل های تاریک و باران زده .
به جایگاهی دعوت شده بود . خودش هم نمیدانست چرا ولی او انتخاب شده بود . برای چه؟ برای انتخاب مرگ یا زندگی . نقطه ای که شاید خیلی از انسان ها ارزویش را دارند تا میان زندگی پر تنش یا مرگی بی تنش یکی را انتخاب کنند . همه چیز در دستان توست . بر روی جایگاه از قبل تعیین شده قرار گرفت . بر روی سبزه هایی که در اطرافشان آتش شعله ور میشد و باران به گیاهان سنگ فرش شده برای جسمش امید میداد . هوا سرد بود اما جسمش از اتش میسوخت . آن لحظه ، لحظه ای بود که او از همه چیز فارغ شده بود . از تمام وابستگی ها و دلبستگی های زندگی اش . فقط باید انتخاب میکرد خودش را . مراسم شروع شده بود . مراسمی که هم بوی عزا میداد هم بوی امید . هم اتش بود هم باران و از همه مهمتر بوی دود ناشی از خاموش شدن اتش به رنگ خاکستری یعنی رنگ واقعی زندگی . مرگ را انتخاب کند یا زندگی ؟ برایش حق انتخاب گذاشتند . مراسم توسط الهه مرگ و الهه زندگی شروع شده بود . از طرفی کندر در اتش شعله ور میشد و از طرفی باران بر روی کندر دود شده میریخت . دوگانگی و تردید . انگار همه ما امید به چنین روزی در وجود خود داریم . در هر صورت زندگی برنده بود چرا که یا در این دنیا اتفاق میفتاد یا در دنیایی که با مرگ اغاز میشد . پارادوکسی که هنوز نتوانستیم آن را درک کنیم . او هر دو را انتخاب کرد ، زندگی اما پس از مرگ . اتش شعله ور شد . جسمش در میان کندرها و گیاهان سوخته شده محبوس شده بود . اما باران همچنان میبارید . جوانه زدن زندگی پس از چشیدن طعم مرگ مطلقا سیاهی بود .
برایش نامه ای نوشتم . از او خواستم تا با من ارتباطی برقرار کند تا بدانم انتخابش چه طعمی دارد . جهنم است یا جهنم تر . تاریکی پس از روشنایی یا تاریکی پس از تاریکی . به خوابی فرو رفتم و در خواب مرا به آن جنگل دعوت کردند … الان میتوانم طعم انتخابش را پیشبینی کنم ، پس …
مودجار جدیدترین کار برند مجدا بکالی ، متفاوت تر از همیشه و مدرن تر از همگان . رایحه ای بشدت پیچیده که نیازمند ساعت ها تفکر میباشد . بخوری از جسمی داغ اما طبعی سرد . هم داغ است هم سرد . انگار فضای بخوری در سردترین نقطه جهان رقاصی میکند . فضای نیمه گیاهی ان رایحه را مدرن و متفاوت میکند و همه چیز را برای ارتباط هرچه قویتر فراهم میسازد . در صورت برقراری ارتباط با رایحه لذت وصف نشدنی دارد .
امیر محمد جان،
از قلم شیوا و زیبایت لذت بردم.
درود بر شما